947
من..پرم از نگفتن!

من... باز هم همان آواره ی شب های تهران... با همان زهرخندهای زجر آورش...اینبار به دنباله انتقام.




نسلی که برای همه چیز باید رقابت می کرد 

 

نسل کنکور و انتخاب رشته

 


نسل دعوا سر صندلی مترو

 


نسل دویدن پشت اتوبوس و چپیدن توی تاکسی

 


نسل ما: لگد کردن رقیب و گذشتن از روی اون توی خونش بود

 


نسل دیدن و نداشتن، خواستن ونتوانستن، رفتن و نرسیدن

 


نسل آرزوهایی که تا آخرش بر دل ماند

 


نسل آهنگ های سوزناک

 


نسل هایده و عرق سگی با طعم دیازپام

 


نسل سیگار نامرغوب جگردار

 


نسل تحریم تنبان و خمیر دندان...

 


نسل طلاق هفتاد درصد.

 


نسل فیــــ.س بوک از سر بی کسی

 


نسل کش دادن دانشگاه از ترس سربازی

 


نسل درد و دل با دیوار

 


نسل دلتنگی برای طعم لب هایی که هرگز نچشیدیم

 


نسل ماندن سر دو راهی

 


نسل انتخاب بین بد و بدتر

 


نسل عقده ی دیده شدن، خوانده شدن، شنیده شدن

 

 

نسل بغض، ناله ، ضجه

 


به ما که رسید رودخانه ها خشکید، جنگل ها سوخت و ابرها نبارید


به ما که رسید بنزین و شیر با هم کورس گذاشتند

دل به هر کس دادیم، قبل از ما دل داده بود

سگ دو زدیم برای آغاز راهی که قبل از ما هزارها به آخر خطش رسیده بودند...
افسوس..


نظرات شما عزیزان:

باران
ساعت0:53---24 مرداد 1392
نسل ما..نسل سوخته نبود...جزغاله شده هم نبود
ما خاکستر آتیشی بودیم که نسل های قبلی بر پاش کرده بودن...
...خیلی قشنگ بود


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

| |شیدا| |