894
من..پرم از نگفتن!

من... باز هم همان آواره ی شب های تهران... با همان زهرخندهای زجر آورش...اینبار به دنباله انتقام.




وقتی اصابم سرجاش نی
میخوام پشت فرمون بشینم با ۱۶۰تا برم تو گاردریل
نه مث الان پشت کیبرد ک.س.ش.ر تفت بدم!!!



نظرات شما عزیزان:

محمدشادمهر
ساعت20:57---25 خرداد 1392
من خیلی از نظرهارو خوندم فکر کنم همه ازت ترسیدن منظورم جمله های اول وبلاگت...شیدا به هیچکس عادت نکن جز خودت و خدا و انتخاب دوست همسرم بذار به عهده ی خدا ...

راستی چند میگیری بخندی؟

شوخی میکنم احساسم میگه تو خوبی و مهربون و صمیمی و دوست داشتنی ولی یکم خط خطی...وبلاگ قشنگی داری.دوست داشتی بیا وبلاگم...
پاسخ:سرمیزنم بهت


Alireza
ساعت12:52---25 فروردين 1392
حوادث...؟!
این فقط یک تیتر است در صفحه حوادث

برای دخترکی که از شادی تنها نامش را به دوش می کشید

دستمال من زیردرخت آلبالو

که نه،

لای پای کودکیم پاره شد

سر سفره پدری که آب و منی اش را خورده ام

و مادری که پاشنه کفش های تق تقیش را
بر فرق سرم جا گذاشت و رفت

من هر شب زیر بوته ای که از آن عمل آمده ام، می خوابم ...


Melina Arya
ساعت12:06---18 اسفند 1391
آخ گفتی...
خیلی دلم میخواد یه جایی باشه ، بدون اینکه کسی بهت گیر بده یا انگ روانی بودن بهت بزنه ، بری و خودت از شر همه خلاص کنی ....


باران
ساعت23:45---1 اسفند 1391
والا
اجی فدایی داری
نوشته هات آتیشم میزنن


arezoo
ساعت20:08---1 اسفند 1391
دمت گرم آجی نوشته هات حقه
هرچند تلخه....جای بسی تامل داره


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

| |شیدا| |