377
من..پرم از نگفتن!

من... باز هم همان آواره ی شب های تهران... با همان زهرخندهای زجر آورش...اینبار به دنباله انتقام.




میگم یه دلیل قانع کننده بیا منم دیگه حرفشو نمیزنم

میگه بابا بهت اعتماد ندارم..نمیتونم ولت کنم هر کثافت کاریی که دوس داری بکنی

با اون کاری هم که کردی دیگه نمیتونم بهت اعتماد کنم...

+من فقط یه دفعه اشکام سرازیر شد....راستی کدوم کار؟!!

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

| |شیدا| |